-
تولدت مبارک..
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1391 23:02
سلام ستاره.. اومدم چند بار یاهو.. ندیدمت هیچ پیامی هم نبود گفتم شاید وقت نمیکنی بیای اومدم اینجا برات اینجا بنویسم... تولدت مبارک عزیزم دوست داشتم پشت بودم ولی گفتم شاید تو دوست نداشته باشی اخه هیچ خبری ازت نیست به جز فیس بوک یکمم توقع داشتم تو که بزرگتری و مامانمی منو دعوت کنی برات همیشه از خدا چیزای خوب میخوام.. یه...
-
دوست داشتن زیباست
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 20:49
امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد در سکوت سپید کاغذها پنجه هایم جرقه میکارد شعر دیوانه تب آلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دوباره می سوزد عطش جاودان آتشها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا حذر کردن شب پر از قطره های الماس است...
-
دلتنگی
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:35
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است ... دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد … دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد… دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد… دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد … دلتنگم از این همه دلتنگی ...
-
ان روزها
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:34
دلم تنگ آن روزهاست، روزهایی که با تو می گذشت. چه خوش بود آن لحظه ها ولی چه فایده قدرش را ندانستیم، و چه ساده از دست دادیم آن روزها را . ................
-
دستاهای دوستانه
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:33
دستهای گرم دوست را میخواهم. انگشت کوچکش هم باشد . کفایت میکند.
-
هر روز پاییز
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:28
هم دیدنی بودی هم خواستنی بودی هم چیدنی بودی هم باغچمون گل داشت زنجیر می خواستم دستاتو بخشیدی از من تا اون دستات هر دره ای پل داشت پل بود اما ریخت گل بود اما مُرد عمر منم قده عشقت تحمل داشت هر روز پاییزه هر هفته پاییزه هر ماه پاییزه هر سال پاییزه دلخونم از چشمات ماه پس ِ ابرم من کاسه ی صبرم این کاسه لبریزه آروم نمی...
-
کافه عشق
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:26
احساس میکنم ت و ر و از پشت این همه سک و ت ت و کافه بار و ن میگیره و قتی میشینم ، ر و بر و ت ! از راه که میرسی بازم عطرت میپیچه ت و ه و ا فنج و نمُ پر میکنی از حسِ طعمی آشنا و قتی نگاه میکنی خ و رشید تکراری میشه ! همینجا ر و ی میزم و ن ر و دِ عسل جاری میشه ! ح و ا ت و یی ، هرجا ت و باشی بهشته ! سیبی که چیدی ، ابتدای...
-
خسته ام از این کویر
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:24
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیـر این هـبوط بی دلـیـل، این سـقـوط ناگـزیــر آســمـان بـی هــدف، بــادهــای بـی طــرف ابـرهای سـر به راه، بـیـدهای سر به زیــر ای نـظـاره شـگـرف، ای نـگــاه نــاگــهــان ... ای هـمـاره در نظر، ای هـنوز بی نـظـیــر آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصـیح مثل خطی از هبوط، مثل سطری از...
-
به خاطر تو
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:21
چه در دل من چه در سرتو من از تو رسیدم به باور تو تو بودی و من به گریه نشستم برابر تو بخاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم با تو شوری در جان ، بی تو جانی ویران از این زخم پنهان ، می میرم نامت در من باران ، یادت در دل طوفان با تو امشب پایان می گیرم نه بی تو سکوت ، نه بی تو سخن به یاد تو بودم ، به یاد تو من ببین غم تو رسیده...
-
مهربانی
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 00:19
آسمون رویا ، امشب گرمه از تب من ماه آرزوها ، اومده تو شب من عطر شرم بوسه ، رو لبهای بسته باد یه نسیم نوازش ، دل من ، دل تو ، دل ما ، دل همه آدما مگه چی می خواد ؟ آروم اومدی تو خوابم ، آروم اومدی مثل رقص یه پروانه با ناز سایه گل بوی عشق ، تو هوا پیچید اشک تو رو ، لب من بوسید قلب منو همه جا ، همه جا ، همه جا برد خوابی...
-
برگرد به خونه..
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 16:54
یه حسی نصبت به این اهنک دارم یه حس اروم.. دوست دارم وقتی گوش میدمش چشمامو ببندم باهاش زمزه کنم برگرد به خونه.. تقدیم به ستاره ی قلبم Come home to me If home is where you are Then home is way too far away TV light of blue and white Just can't fall asleep at night Move over to the space where you should be Even half way...
-
کلا قرمزی..
شنبه 3 تیرماه سال 1391 19:48
فک کنم هیچ وقت از دیدنش سیر نشم دوسش دارم برای تو... بعد از پلی کردن کمی صبر کنید تا بارگذاری شود
-
Die In Your Arms
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 01:48
امروز براتون دوتا اهنگ خوشمل گذاشتم براتون که نه برات یکیش بی ترجمه هست یکیش با ترجمه.. برای گوش کردن اول پلیر خود وبو استوپ کنید بعد رو دکمه ی پلی کناراسم اهنگ کلید کنید امیدوارم ازش لذت ببری ستاره مهروبنم خیلی دوسش دارم... این ترجمه نشده justin beaber Die In Your Arms Say you love me بگو دوسم داری As much as I love...
-
تنها موندم
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 14:37
تمام میشوم شبی فقط به من اشاره کن بگو که با منی هنوز اشاره ای دوباره کن ببین برای موندت مرگو بهونه میکنم پای پیاده یک نفس کوچ شبونه میکنم بگو که گم نکرده ام یه آسمون نشونتو سکوت خورشیدو ببین نیمه شبی بدون تو بغض گلو بریده ام مدام میشم شبی فقط به من اشاره کن تمام میشوم شبی بمون کنار حادثه که با تو تازه تر بشم سخته بدون...
-
باز هم
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:16
باز هم ،آمدی تو بر سر راهم آی عشق ، می کنی دوباره گمراهم دردا ،من جوانی را به سر کردم تنها ،از دیار خود سفر کردم دیریست قلب من از عاشقی سیر است خسته از صدای زنجیر است دریا سرنوشتم را به یاد آور دنیا سرگذشتم را نکن باور من غریبی قصه پردازم چون غریقی غرقه در رازم گم شدم در غربت دریا بی نشان و بی هم آوازم می روم شبها به...
-
من پذیرفتم شکست خویش را ؟
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:14
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم میروم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتر از من میروی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را !
-
بازم داری میباری ای دل تنها
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:13
بازم دارى مى بارى اى دل تنها هیچى ازت نمونده اى دل تنها اون که رفته دیگه رفته بر نمى گرده بسته چشم انتظارى ای دل تنها رو کى قسم مى خوردى اى دل تنها واسیه کى میمردى اى دل تنها بشکنه این دستایى که نمک نداره جواب خوبى بدیه اى دل تنها
-
به چه قیمتی ؟
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:11
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب چی گذاشتیم از من و تو به جز آرزوی بر آب به چه قیمتی غرور و سر راهمون کشیدی چرا لحظههای با هم بودنامون رو ندیدی خوبه من ما هر دو باختیم تویه این بازی بیخود هر دوتامون کم گذاشتیم که ترانههامونم مرد چیزی از لحظه نمونده من و تو لحظه رو کشتیم حکم اعدام دلامون با غرورمون نوشتیم دلمو...
-
نمی دانی چه دلتنگم چه دلتنگ؟؟؟
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:10
اگر با غم ولی همسایه ی من اگر پاییزی ام از برگ تا برگ اگر از درد تو خسته ترینم اگر از کوچ تو خانه نشینم اگر از تو به تن جامه دریدم اگر از تو به خودسوزی رسیدم تو رو می بخشم ای مغرور شبگرد تو رو می بخشم ای تنها ترین من من از تو تازه اما پیرم از تو من از تو سرخوش و دلگیرم از تو من از تو زنده و می میرم از تو تو را می...
-
چرا دنیا با تمام وسعتش مرحمی برای زخم من نداشت؟
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:09
چرا دنیا با تمام وسعتش مرحمی برای زخم من نداشت؟ توی خلوت پر از همهمه, که صدایی به صدات نمیرسه اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطلم تا ته جاده ی دنیا رفتم و...
-
باید فراموشت کنم
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:07
چند سال از امشب بگذره؟ ، تا من فراموشت کنم تا با یه دریا تو خودم ، خاموش خاموشت کنم چیزی نمی تونم بگم ، قراره از من بگذری چیزی نگو می فهممت ، باید از این خونه بری تنهاییامو بعد از این ، با قلب کی قسمت کنم؟ واسه فراموش کردنت ، باید به چی عادت کنم؟ تو باید از من رد بشی ، من باید از تو بگذرم کاری نمی تونم کنم ، باید...
-
وفاداری
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:06
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند اول ببانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد تا فخرالدین عبدالصمد باشد که غمخواری کند باچشم پرنیرنگ...
-
ای دوست
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 03:04
کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست من و تو ساقه یک ریشه هستیم نهال نازک یک بیشه هستیم جدایی مان چه بار آورد ؟ بنگر شکسته از...
-
دلم شکسته
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 02:58
I need you by my side بهت نیاز دارم که کنارم باشی نمی دونم الان من این وقت شب اینجا چیکار میکنم فقط میدونم دلم به اندازه تمام ستاره های شب گرفته اشکایی که از چشم میریزه منو یاد بارون میندازه دلم میخواد برمممممممممم یه جای دور و ساکت فقط داد بزنم تا این غم لعنتی بیاد بیرون از دلم خیلی سخته که بی کس باشی تو یه جای تنها...
-
حس اهورایی
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 00:37
حس می کنم حریر حضورت را در لحظه های سختی تنهایی بوی تو در فضاى زمان جارى ست مانند عطر پونه ى صحرایی در برف زارِ سردِ دلم کرده ست اى نرگس بهارى من سبزت تقدیر ، این مقدّر بى برگشت، تقدیر، این سفیر اهورایى می گوید از یکی شدنم با تو احساسم ، این لطافت سحرانگیز، حسّم به من دروغ نمی گوید درپیشگاه اقدس شیدایى بوی تو را شنیده...
-
عشق قرن بیستمی
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 00:25
عشقای قرن بیست و یک عشقای قرن بیست و یک دوباره شب شد و من بیقرارم کانکت کن زود بیا در انتظارم بیا من آمدم پای مسنجر شدم محسور از آوای مسنجر بیا هارد دلت را ما ببینیم گلی از گنج هوم پیجت بچینیم بیا ایکن نمای بی نشانم که من جز آدرس میلت ندارم بیا فرهاد باز بی تو غش کرد و حتی هارد دیسکم هم کش کرد بیا ای عشق دات کام عزیزم...
-
کجاست باران
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 16:10
کجاست باران... خالی ام از حرف پُرم از دلتنگی تشویش هجرت باران خسته ام از اندیشه ..دلگیرم از سوالات بی انتها آلوده ام به روزمرگی دورم از عشق بی میلم به گفتن یا نگفتن حنجره را رغبتی به فریاد نیست تلخم ..نا پاکم ..مبهوتم ..دل چرکینم ..خشمناکم از خود فرسنگها فاصله دارم ..فاصله ای که کم نمی شود در عذابم ..در تب و تابم ..در...
-
اتش
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 16:06
از آتش پرسیدن محبت چیست؟گفت از من سوزان تر است از گل پرسیدن محبت چیست؟گفت از من زیبا تر است ازشمع پرسیدن محبت چیست؟گفت از من عاشق تر است از پروانه پرسیدن محبت چیست؟از من دیوانه تراست از حافظ پرسیدن محبت چیست؟گفت محبت یعنی تارو پود زندگی از خود محبت پرسیدن.چیستی؟گفت نگاهی بیش نیستم درغرق دل آهی بیش نیستم
-
گل من مادر من
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 07:10
ما ه را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم *** خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی و خرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم...
-
مادرم دوستت دارم
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 07:05
نامه ای برای مادرم: شب…نگرانی…بیداری…مادر! می خواهم بنویسم اما می دانم نمی توانم با تک تک واژه ها معنای حقیقی دوست داشتن را که تو به من آموختی بیان کنم. سلام بر تو که دریایی از صداقت و رویایی از دوست داشتن را در من پروراندی بر دستت بوسه می زنم و خاک پاهایت را سرمه چشمانم می کنم تویی که در غریبانه ترین لحظه های زندگی...