کجاست باران




خالی ام از حرف

 

پُرم از دلتنگی

 

تشویش هجرت باران

 

خسته ام از اندیشه ..دلگیرم از سوالات بی انتها

 

آلوده ام به روزمرگی

 

دورم از عشق

 

بی میلم به گفتن یا نگفتن

 

حنجره را  رغبتی به فریاد نیست

 

تلخم  ..نا پاکم ..مبهوتم ..دل چرکینم ..خشمناکم

 

از خود فرسنگها فاصله دارم  ..فاصله ای که کم نمی شود

 

در عذابم ..در تب و تابم ..در التهابم

 

خسته ام  ...خسته ام از تکرار ..از تکرار لبخند بی ریشه ! میان

 

این درد تا درد بعدی ..

 

فرسوده ام ..رنجورم ..خسته ام ..خسته ام ..

 

کجاست بارانی از عطوفتِ بی منت تا نمناکم کند ...

 

کجاست دستی تا بگیرد دستم از روی  مِهر...

 

کجاست آن در که به نور باز شود ..

 

کجاست باران

 

کجاست...

اتش

از آتش پرسیدن محبت چیست؟گفت از من سوزان تر است

ازگلپرسیدن محبت چیست؟گفت از من زیبا تر است

ازشمع پرسیدن محبت چیست؟گفت از من عاشق تر است

از پروانه پرسیدن محبت چیست؟از من دیوانه تراست

از حافظ پرسیدن محبت چیست؟گفت محبت یعنی تارو پود زندگی

از خود محبت پرسیدن.چیستی؟گفت نگاهی بیش نیستم

درغرق دل آهی بیش نیستم

گل من مادر من


ما
ه را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم


***


خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی و خرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

 
***

این جهان را گفتم
هستی کون و مکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شأن کم دارم
عزت و نام و نشان کم دارم

 
***

 
آن جهان را گفتم
می توانی آیا
لحظه ای دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آن چه در سینه ی مادر بود آن کم دارم

 
***

 
روی کردم با بحر
گفتم او را آیا
می شود این که به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم

 
***

 
صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
در بهشت دگری نتوان جست
من از آن آب حیات
من از آن لذت جان
که بود خنده ی او چشمه ی آن
من از آن محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم

 
***

 
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم
قدرت شرح و بیان کم دارم
***
در پی عشق شدم
تا در آئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او در همه ی زیبایی
بلکه او در همه ی عالم خوبی، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

مادرم دوستت دارم

اس ام اس جدید روز زن


نامه ای برای مادرم:

 

شب…نگرانی…بیداری…مادر!

 

می خواهم بنویسم اما می دانم نمی توانم با تک تک واژه ها

معنای حقیقی دوست داشتن را که تو به من آموختی بیان

کنم.

 

سلام بر تو که دریایی از صداقت و رویایی از دوست داشتن را

در من پروراندی بر دستت بوسه می زنم و خاک پاهایت را

سرمه چشمانم می کنم تویی که در غریبانه ترین لحظه های

زندگی من را یاری کردی و طعم قشنگ خوب زندگی کردن و

خوب بودن را در گوشم زمزمه کردی.

چه شب هایی که دستمال مهرت را بر پیشانیم نهادی تا تب

وتاب دنیا و دردها و سختیهایش را از تنم بیرون کنی.

 

آری این تو بودی و مهر تو بود که مرا واداشت آنقدر «بابا آب

داد» و «آن مرد در باران آمد» را در دفتر مشقم بنویسم تا یاد

بگیرم با خط خود بنویسم مادرم دوستت دارم.


 

مادرم، تمام وجودم، چه شب ها که بر بالین من نشستی و چه

روزها که دعاهایت را بدرقه راهم کردی، چقدر نگرانی هایت

برایم آشناست، چقدر دلشوره هایت را برای دیر آمدنهایم می

شناسم و اینک روز، روز توست می خواهم تمام دوست داشتن

های عالم رو به تو تقدیم کنم تا فقط شاید بتوانم گوشه ای از

محبتت را جبران کنم.

 

ای آشنا به وفا و گذشت:

کاش می شد زمان به عقب برگردد تا جبران کنم همه ی اینها

را و برایت تختی باشم از پر قو که مبادا روزگار با تو ناملایم

باشد و سایه بانی از جنس شب های خودت که بر بالینم

نشستی که مبادا روزگار نامهربانی کند با تو.


مامانا روزتون مبارک

مادران خود را دوست بدارید زیرا آنها هدیه ای هستند که فقط یکبار به شما عرضه می شوند

روز مادر به همه مامان های گل ایران مبارک باد