آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند
اول ببانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد
تا فخرالدین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
باچشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند