کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب | |
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست | |
من و تو ساقه یک ریشه هستیم نهال نازک یک بیشه هستیم جدایی مان چه بار آورد ؟ بنگر شکسته از دم یک تیشه هستیم | |
نگاهت آسمانم بود و گم شد دو چشمت سایبانم بود و گم شد به زیر آسمان در سایه تو جهان دردیدگانم بود و گم شد | |
غم دریا دلان رابا که گویم ؟ کجا غمخوار دریا دل بجویم ؟ دلم دریای خون شد در غم دوست چگونه دل از این دریا بشویم؟ | |
تو پاییز پریشم کردی ای گل پریشان ز پیشم کردی ای گل به شهر عاشقان تنها شدم من غریب شهر خویشم کردی ای گل | |
به سان چشمه ساری پاک ماندم نهان در سنگ و در خاشاک ماندم هوای آسمان ها در دلم بود دریغا همنشین خاک ماندم | |
تو بی من تنگ دل من بی تو دل تنگ جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ فلک دوری به یاران می پسندد به خورشیدش بماند داغ این ننگ | |
به گردم گل بهارم چشم مستت ببینم دور گردن هر دو دستت من آن مرغم که از بامت پریدم ندانستم که هستم پای بستت | |
به شب فانوس بام تار من بود گل آبی به گندمزار من بود اگر با دیگران تابیده امروز همه دانند روزی یار من بود |