امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی
دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام
آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
گـاه گاهـی دل من می گیرد
بـیـشـتر وقـت غروب
آن زمان که خدا نـیـز پر از تـنـهایـیـست
من وضـو خواهم سـاخـت
از خـدا خواهم خواست که تو تـنها نشوی
و دلـت پر ز خوشی های دمادم باشد
چقدر دلم هوایت را می کند
حالا که دگر هوایم را نداری...!
نمیــــــدانمـــ
تعبیـــــر نگاهتـــــــ
خداحافظـــــ یستـــ ــ ـ
یا انتــــــظار ؟!
از خواب پریدم
چشام پر اشک بود
بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد
تنها یادگاری از تو
عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود
سر کشیدم بوی نبودنت رو
...
از تـ ُ چـهـ پنهــانـ
گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ
کـ شـروع مۓ کنم
بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ
براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن
بـ بوۓ تنتــ ...
پیشانی اَت بُقعه ی هَمیشــه اَمن یاد ِ من استـ ...
می بوسَمش شایـــد از پُشت این ضَریـح حــاجت رَوا شومـــ !!!
+چه روزنه امـ ـیدی ممکن است باشد ؟!
وقتی نداشته ها بیـ ـشتَر از داشته هاست
منو بفهم
وقتی جز رفتن
واسم راهی نمونده
من خوبم ...خسته نیستم ... فقط
گاهی دستم به این زندگی نمی رود !!
شکستم
نه آن زمان که رفتی ..
همان وقت که گفتی می روی ..
هیچـــ کســ
ویرانی ام را حســـ نکرد
روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟
کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .
مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !
نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی
از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار
.
.
.
و امــــــــروز
بی ســــــر و صـــــــــدا پیدایـــــت شد
تـــــا بــــه رخ نکشـــــــــی اشتباهاتـــــــــــــم را
ایـــــن بـــــار کفــــش هایـــــت را می دزدم
مبــــــــــادا فکـــــر ِ رفتــــــــــن به ســـــرت بزنــــــــد