اونی که مال خودمه

اشک


 


سلام


باز دوباره دلم گرفته . باز دوباره بقض داره خفم می کنه .


 امشب از اون شبهایی هستش که دوست ندارم هیچ وقت صبح بشه .


 ای کاش امشب صبح نشه .


ای کاش می تونستم جلوی خورشید رو بگیرم تا طلوع نکنه . 


 اما چه کنم که چنین قدرتی رو ندارم .


دلم می خواد گریه کنم اما نمی دونم چرا اشکام خشک شده .


امروز از صبح که بلند شدم حالم خوب نبود.


اما بازم مثل همیشه وقتی این جا شروع می کنم به نوشن آروم می شم .

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:05 ب.ظ

سکوت شب ..
انگار اشکهایی که تو سکوت شب میریزی ارومت میکنه...

اره دقیقا ارامش شب و گریه هاش که منو نگه داشته مثل الان که داره بارون میاد از چشام تو نیستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد