میدانم عاشق بارانی

عشق


 


میدانستم عاشق بارانی ،


آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،


تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد


این اشکهای من است که بر روی تو میبارد


آسمان با دیدن چشمهای من می نالد


عشق همین است و راه آن نفسگیر


باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،


دردهایی که درد نیست  چون دوایش تویی


خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی


عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی


با تو بودن یعنی همین ،


یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین


عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم


این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،


این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم


نیست

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ب.ظ

خیلی دلنشین بود ستاره ی قلبم.....

قابل تو رو ندارهههههههههههه مهربون عاشق سورپرایزاتمممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد